معرفی کتاب مائده های زمینی
مائده های زمینی اولین بار در تاریخ ۱۸۹۷ میلادی نشر یافت.
فروشگاه اینترنتی و وب سایت خود را به سرعت با سایت ساز سی می پلاس بسازید
یادداشت های شاعرانه و فلسفی اثر آندره ژید فرانسوی
ژید در این کتاب با هشت بخش و یک سرود ، سیر و سیاحتی در جهان معنوی و شاید عرفان کرده است.
مائده های زمینی سیر و سلوکی است در جهان عرفان که گاهی خواننده اثر در این مرحله از اشراق ، تجلیات متفکران شرق را در گفتار این اندیشمند بزرگ غرب را دیده که این تجلی هم شاعرانه است و هم اندیشمندانه .
ژید با به کاغذ آوردن اندیشه اش در این کتاب ، جهان دیگری را به ما نشان می دهد . همین جهانی که ما مأیوسانه و نا امیدانه در آن زندگی می کنیم و نمی دانیم که پر از امید و پر از شادی است .
در مائده های زمینی ژید در پی سیر و سلوکی است با این تفاوت که سالک به همراه پیر طریقت به دنیاهای ناشناخته نمی رود ، بلکه در همین جهان خاکی قدم می نهد و نادیده ها را به یاری او می بیند و ناشنیده ها را به یاری او می شنود .
آندره ژید یک دیندار متعصب بود که جز به تزکیه نفس و تهذیب اخلاق نمی اندیشید .
بیوگرافى مولف :
آندره ژید متولد ۱۸۶۹ وفات ۱۹۵۱ نویسندهٔ فرانسوی و برنده جایزه ادبی نوبل در سال ۱۹۴۷ .
این نویسندهٔ نامدار فرانسوی، که مدت نیم قرن حضوری نمایان در عرصهٔ ادب فرانسه داشت و تأثیر شگفتآور نوشتههایش در سالهای پس از جنگ جهانی بر اکثر مخاطبان و به ویژه بر نسل جوان انکارناپذیر است، به سال ۱۸۶۹ در پاریس، چشم به جهان گشود.
پدرش استاد حقوق و مادرش دختر یکی از بورژواهای ثروتمند نرماندی بود. ژید در خانوادهای پایبند به سنتهای مذهب پروتستان پرورش یافت و سالهای نوجوانی و جوانی او، تحت تأثیر این موضوع قرار گرفت.
در کودکی، به سبب بیماری نتوانست بهطور منظم به تحصیل در مدرسه ادامه دهد. اما از آنجا که در خانوادهای علاقهمند به علم و فرهنگ میزیست، توانست این کمبود را به خوبی کنترل کند و در خانه به تحصیل ادامه دهد. پس از مرگ پدر به سال ۱۸۸۰، سرپرستی او به مادر دقیق و سختگیرش واگذار شد که با توجه و دلسوزی بیش از اندازه، پسر را به ستوه آورده بود. در این سالها، ژید در محیطی زنانه میزیست. در پانزده سالگی، با عشقی بیآلایش و عرفانی، به دخترخالهاش، مادلن روندو دل بست. این دلبستگی در سال ۱۸۹۵ به ازدواج انجامید و به رغم تمایلات دیگرگون جنسی ژید، آن دو تا سال ۱۹۳۸ (سال مرگ مادلن)، سعادتمندانه در کنار یکدیگر زیستند.
ژید فعالیت ادبی خود را در بیست و دو سالگی (۱۸۹۱) آغاز کرد. از آنجا که به یاری بخت، از رفاه مالی برخوردار بود و نیازی به کار کردن نداشت، توانست با فراغ بال به نوشتن بپردازد و از پشتیبانی معنوی نویسندگان و شاعرانی چون پیر لوییس، پل والری، و استفان مالارمه بهرهمند شود. به ویژه دوستی او با مالارمه، سبب شد که در آغاز کار، به مکتب سمبولیسم روی آورد.
ژید در ۲۴ سالگی (۱۸۹۳) در حالی که به شدت بیمار بود و میپنداشت که زندگیاش با خطری جدی روبهروست، به تونس رفت. اما دو سال بعد (۱۸۹۵)، هنگامی که از آفریقای شمالی به فرانسه بازگشت، تغییری ژرف در او پدید آمده بود و جدا از بهبود کامل، از بسیاری از قید و بندهای جسمی و روحی رهایی یافته بود. از این پس، دست به نوشتن آثاری زد که از تجربیاتی سرچشمه میگرفت گه از او «موجودی تازه» ساخته بودند. از میان این آثار، میتوان به مائدههای زمینی(۱۸۹۷) اشاره کرد.
ژید برای سالها بت «پیشروها» بود و محافظهکاران او را «منحرفکنندهٔ جوانان» میدانستند. اما او پاسخ میداد، سقراط نیز که اکنون یکی از خدایان این محافظهکاران محسوب میشود، از چنین تهمتهایی به دور نبوده است.
آندره در سال ۱۹۴۷ و زمانی که هفتاد و هشت ساله بود، برندهٔ جایزه ادبی نوبل شد. وی مینویسد:
بزرگترین الهه تقدیر پیوسته در گوشم زمزمه میکند که دیگر چیز زیادی از عمرت باقی نماندهاست.
تا زمان مرگش (۱۹ فوریه ۱۹۵۱)، بحث و جدلهای فراوانی پیرامون شخصیت و نفوذ او در جریان بود و «سیل انتقاد» از چپ و راست، کمونیستها و کاتولیکها، تا لب گور او را دنبال میکرد.
برش هایى از متن کتاب :
- سرمایه من، از بهم پیوستن چیزهای بخصوصی بوجود نیامده بود، بلکه تنها از ستایش و تحسین من تشکیل یافته بود، من همواره تمام سرمایهام را در اختیار داشتهام… خردمند آن است که از هرچیز به شگفت درآید.
- ای کاش عظمت در نگاه تو باشد نه در آن چیزی که بدان مینگری.
- وقتی از عملی لذت میبرم، برای من دلیل خوبی است که آن عمل را انجام بدهم… مادامی که لبانت برای بوسیدن هنوز شیرین است، سیراب کن… چنان زندگی کن که «زندگیت بدون ترس از نتایج محرماتی که اخلاقیات رسمی بر تو تحمیل میکند، پذیرای هر رویدادی باشد».
- کتاب مرا به دور بینداز، مگذار متقاعدت کند! گمان مبر که حقیقت تو را کس دیگری میتواند برایت پیدا کند … به خود بگو که این کتاب هم چیزی نیست، مگر یکی از هزاران شیوه رویارویی با زندگی. تو راه خویش را بجوی!
رشید نبهانی
سپاس از معرفی کتاب